در شرایط امروز اقتصادی کشور موانع و مشکلات بسیار زیادی در مسیر اشتغال و فعالیت اقتصادی زنان و مادران وجود دارد. به عبارت دیگر جایگاه زنان و مادران در عرصه های مختلف اقتصادی کشور، جایگاه مطلوب و مناسبی نیست. این امر در حالی است که حضور فعالانه زنان در عرصه های رسمی اقتصاد به عنوان نیمی از جامعه، نقش مهمی در افزایش سطح تولید ملی، افزایش بهرهوری و نهایتاً بهبود سطح زندگی و رفاه جامعه میتواند داشته باشد. البته بحث نابرابری در درجات مختلف برای زنان سایر کشورها نیز وجود دارد. بر اساس برخی از آمارهای جهانی، حدود دو سوم ساعات کار انجام شده توسط زنان صورت میپذیرد اما تنها یک دهم درآمد جهان و فقط یک صدم مالکیت اموال و داراییهای جهان به زنان اختصاص یافته است. مسئله نابرابری در چند سال اخیر بیش از گذشته مورد توجه نهادها و سازمانهای بین المللی قرار گرفته است. در نتیجه همه کشورها در تلاشند تا وضعیت خود را از منظر شاخصهای برابری فرصت های اقتصادی و مسائل مربوط به حقوق و دستمزد میان زنان و مردان بهبود بخشند.
اگر پارادایم اقتصاد مقاومتی را به عنوان دیدگاه شاخص مورد توجه مجموعه نظام در نظر بگیریم، بر اساس خطوط اصلی مورد تأکید در آن، جایگاه زنان و مادران از ابعاد مختلفی قابل بررسی است. به سخنی دیگر نقش زنان در حوزه مسائل اقتصادی، در جایگاهی بسیار کلیدیتر از نقش مردان میتواند موفقیت سیاستهای معطوف به اقتصاد مقاومتی را به نتیجه برساند. زیرا زنان و مادران چه در بخش تقاضای کل و چه در حوزه عرضه نیروی کار مداخله مستقیمی دارند.
در بخش تقاضای کل:
میتوان گفت زنان و مادران بزرگترین جهت دهنده تقاضای کل خانوارها، حداقل در حوزه کالاها و خدمات مصرفی بادوام و بی دوام بخش خانگی هستند. خرید جهیزیه، ابزار مورد استفاده در منزل، مواد خوراکی، پوشاک و غیره، به طور کامل یا بصورت غالب در اختیار زنان و مادران قرار دارد. بنابراین اگر این جامعه بزرگ و تأثیرگذار تصمیم بگیرند که تقاضای خود و خانواده خود را از محصولات غیرایرانی تأمین کنند، صدمات جبران ناپذیری به تولیدکنندگان داخلی وارد میشود.
از سوی دیگر چنانچه بتوان با آموزش و فرهنگسازی، جامعه زنان را به استفاده از تولیدات داخلی ترغیب کرد به نحوی که این فرهنگ را به فرزندان خود نیز منتقل نمایند، می توان به تحقق پیشرفت اقتصادی کشور و بخش تولید امیدوار بود.
در بخش عرضه نیروی کار:
زنان خانهدار یا مادران همواره در هنگام نیاز مالی، پیشرو و پیشتاز بوده اند. این امر معمولاً در زمانهایی که همسرانشان شغل خود را از دست میدهند ملموس تر است. همچنین فرایند خلق ثروت و کار در میان زنان روستایی از دیرباز امری بدیهی بوده است. تعداد قابل توجهی از زنان خانهدار یا مادرانی که تا به حال فرصتی برای ورود به بازار کار نداشتهاند، ذهنی سرشار از ایدههای خلاقانه و بروز نیافته دارند. مهارتها و هنرهای زنان خانهدار به علت اینکه مجالی برای بروز و ظهور در عرصه جامعه نمییابند، در همان مرحله ایدهپردازی متوقف میمانند. در حالیکه در جهان کنونی زنان و مادران میتوانند به مدد فناوری اطلاعات و ارتباطات، مجموعهای از مشاغل نوپدید را از درون منزل خود به اجرا دربیاورند و در قبال آن درآمدزایی کنند.
یک زن مجارستانی به نام انیس ویدا برای اولین بار در بحبوحه بحران جهانی سال 2007 ایده ابتکاری «مادران کارآفرین[1]» را مطرح کرد. او به معنی واقعی زندگی بسیاری از مادران مجارستانی را تغییر داد. ابتکار عمل این پروژه در حال حاضر، در کشورهای دیگر هم طرفدار پیدا کرده است. نزدیک به 30 کشور اروپایی قصد دارند تا این طرح را در کشورهای خود اجرا کنند. این طرح جایزه ویژه هیات داوران پروژه های اروپایی از سوی اتحادیه اروپا را به عنوان یک نمونه موفق کارآفرینی در سال 2014 از آن خود کرده است. از سال 2008 تا 2014 نزدیک به هزار و ششصد مادر کارآفرین از حمایتهای این پروژه بهرهمند شدند و هر روز بر تعداد مادران کارآفرین در سطح جهان افزوده می شود. زنانی که به نوعی با ایجاد مشاغل خانگی خود و با استفاده از امکانات مدرن توانستهاند کسب و کارهای موفقی را ساماندهی کنند. در نتیجه وجه تازهای از کارآفرینی به ادبیات حوزه اشتغال افزوده شده است. در این زمینه نمونههای عینی زیادی در سطح بینالملل وجود دارند[2].
در واقع آنچه باعث جذابیت ایده زنان کارآفرین میشود، استفاده از یک فرایند شبکه سازی میان زنان و مادرانی است که از یک مشکل تقریباً یکسان رنج میبرند. از این طریق فردکارآفرین تلاش میکند تا تجربیات و دانش خود را با کاربرانش که به همان مشکلات دچار هستند، به اشتراک گذارد.
چنین تجربیاتی بیانگر سرریز مهارت و تجربه افرادی است که در اوج توانمندی، قادر نیستند و یا به این باور نرسیدهاند که از همین مهارت و تجربه روزمره خود به کسب درآمد بپردازند. این امر در حالی است که در دو دهه اخیر به تدریج تمایل زنان کشور به تحصیلات عالی و تکمیلی و افزایش مشارکتهای اجتماعی بیشتر شده اما متناسب با آن در حوزه مشارکت اقتصادی هنوز حضور پررنگ زنان را شاهد نیستیم. به عبارت دیگر در عین حالی که کسب تحصیلات عالی و تکمیلی توسط زنان به عنوان یک امر بدیهی پذیرفته شده است، اما هنوز از دید جامعه نسبت به حضور فعالانه زنان در بازار کار مقاومتهایی وجود دارد. ریشه های این مقاومت چه از سوی خود زنان (عدم ریسک پذیری)، و چه از سوی سایر ارکان جامعه (قوانین، تبعیض دستمزدها، دیدگاه جامعه نسبت به ازدواج و بچهداری، و …) باعث شده تا طیف زیادی از مادران و یا زنان خانه دار تا زمانیکه عمیقاً تحت فشارهای مختلف اقتصادی قرار نگرفته باشند، از پرداختن به هرگونه فعالیت درآمدزا پرهیز می کنند. در حالیکه کارآفرینی مادران در دوران حاضر به یک پدیده جهانشمول تبدیل شده است.
بنابراین در صورتی که زمینه و شرایط فراهم شود تا چنین طیفی از جامعه امکان ورود به بازار کار را داشته باشند، امکان ایجاد کسب و کارهای تازه با محوریت مادران کارآفرین پدید میآید. همچون تجربه های بین المللی که در دوران رکود اقتصادی چنین مشاغل و ایدههای خلاقانهای توانستند در کشورهای مختلف پدید آیند، لذا به نظر میرسد رکود اقتصادی درها را برای نسل جدیدی از مادران کارآفرین آشنا با تکنولوژی و خلاق میگشاید.
اما موانع و مشکلات زیادی پیش روی زنان قرار گرفته است. به طوری که خواسته یا ناخواسته آنها را از تحقق مسیر موفقیتشان منصرف میسازد. برای عبور از چنین موقعیتی میبایست طیف وسیعی از اقدامات، از اصلاحات در قوانین و مقررات حوزه فضای کسب و کار گرفته تا آموزش و تحول در حوزه فرهنگ اجتماعی و عرفی، انجام پذیرد. به عنوان مثال یکی از مهمترین موانع موجود را میتوان در نامناسب بودن شرایط محیط مالی برای زنان خلاصه کرد. اساساً بانکهای حامی کارآفرینی در کشور هیچگونه طرح و برنامهای برای مادران کارآفرین ندارند. بر اساس مقررات کنونی تنها زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست امکان استفاده از وامهای کارآفرینی را دارند. در حالی که در بسیاری از موارد زنان و مادرانی وجود دارند که توان، ایده و انگیزه فوق العاده ای را برای ایجاد یک کسب و کار کارآفرینانه دارند، اما به علت اینکه سرپرست خانوار نیستند از دریافت تسهیلات محرومند.
به طور کلی اقتصاد ایران از حیث فضای کسب و کار وضعیت مطلوبی در جهان ندارد. بر اساس آمار بانک جهانی در گزارش سال 2017 شاخص سهولت کسب و کار، ایران در بین 190 کشور جهان، رتبهای بهتر از 120 را نتوانست کسب کند. بر این اساس روشن است که فضای کسب و کار برای مادران و یا زنان خانهدار چقدر میتواند نامطلوبتر باشد. بنابراین به نظر میرسد مجموعه ای از عوامل فردی، اجتماعی، سازمانی و محیطی در این امر دخالت دارند به طوری که زنان و مادران ضمن داشتن مشارکت بالا در جهت فعالیتهای مختلف، از یک فضای کسب و کار مناسبی برخوردار نیستند و چنانچه این امکانات برای آنها فراهم گردد، استعدادهای بالقوه آنان امکان به فعلیت درآمدن را دارد و در نتیجه کل جامعه از توسعه و رشد بیشتری بهرهمند خواهد شد.